هيچكس .... هيچكس

ساخت وبلاگ

به چه میخندی تـــــــــو؟
به مفهوم غم انگیز جدایــــــــــی؟
به چه چیـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــز؟
به شکست دل من یا پیروزی خویــــــــــــــــش؟
به چه میخنـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــدی؟
به نگاهم که چه مستانه تو را باور کــــــــــــــــــــــــ ـــــــــرد ؟
یا به افسونگری حرفهایت که مرا سوخت و خاکستر کــــــــــــــــــــــرد ؟
به دل ساده ی من میخندی که دگرتا ابد نیز به فکر خود نیســــــــــــــــــــت ؟
خنده دار است بخنــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــد ...

هيچكس .... هيچكس...
ما را در سایت هيچكس .... هيچكس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sana lalalal بازدید : 440 تاريخ : شنبه 9 دی 1391 ساعت: 23:16

ui

هيچكس .... هيچكس...
ما را در سایت هيچكس .... هيچكس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sana lalalal بازدید : 372 تاريخ : جمعه 8 دی 1391 ساعت: 16:14

هيچكس .... هيچكس...
ما را در سایت هيچكس .... هيچكس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sana lalalal بازدید : 372 تاريخ : جمعه 8 دی 1391 ساعت: 10:42

احساسات زیبا و واقعی دامادها زمانی که خانم خود را در لباس عروس میبینند،که بعضی حتی اشک شوق میریزند،عکسهای زیبایی است من که لذت بردم،با آرزوی خوشبختی برای تمامی عروس ها و دامادهای دنیا

EXparsbloger.comEX<-m->http://roohn2.blogfa.com/post/243<-mm->دامادها وقتی عشقشان را در لباس عروس می بینند<-mmm-> هيچكس .... هيچكس...
ما را در سایت هيچكس .... هيچكس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sana lalalal بازدید : 419 تاريخ : 8 دی 1391 ساعت: 10:40

دو میلیون دلار برای دعوت نیم ساعته يك خانواده پولدار عربستاني از یک فوتبالیست آرژانتيني بنام ليونل مسي ...! +عکس

و آن طرف مردي از ايران بنام علي كريمي که واقعاً علي وار عمل ميكند

دو میلیون دلار برای دعوت نیم ساعته یک فوتبالیست! +عکس

EXparsbloger.comEX<-m->http://roohn2.blogfa.com/post/244<-mm->فرق بین دو تا فوتبالیست مشهور یکی علی کریمی يكي ليونل مسي<-mmm-> هيچكس .... هيچكس...
ما را در سایت هيچكس .... هيچكس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sana lalalal بازدید : 384 تاريخ : 8 دی 1391 ساعت: 10:40

جنجالی ترین طلاق های بازیگران سینمای ایران
EXparsbloger.comEX<-m->http://roohn2.blogfa.com/post/245<-mm->جنجالی ترین طلاق های بازیگران سینمای ایران<-mmm-> هيچكس .... هيچكس...
ما را در سایت هيچكس .... هيچكس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sana lalalal بازدید : 374 تاريخ : 8 دی 1391 ساعت: 10:40


 عکس بیچاره دخترا (طنز)

بیچاره دخترا اگه خوشگل باشن می گن عجب جیگریه!

اگه زشت باشن می گن کی اینو می گیره!

اگه تپل باشن می گن چه گوشتیه! اگه لاغر باشن می گن چه مردنیه!

اگه مودبانه حرف بزنن می گن چه لفظ قلم حرف می زنه! اگه رک و راست باشن می گن چه بی حیاست!

اگه یه خورده فکر کنن می گن چقدر ناز می کنه! اگه سری جواب بدن می گن منتظر بود!

اگه تند راه برن می گن داره می ره سر قرار!

اگه اروم راه برن می گن اومده بیرون دور بزنه ول بگرده!

اگه با تلفن کارتی حرف بزنن می گن با دوست پسرشه! اگه خواستگارو رد کنه می گن یکی رو زیر سر داره!

اگه حرف شوهرو پیش بکشه می گن سر و گوشش می جنبه !

اگه به خودش برسه می گن دلش شوهر می خواد می خواد جلب توجه کنه !

اگه…………چکار کنه بمیره خوبه؟

EXparsbloger.comEX<-m->http://roohn2.blogfa.com/post/246<-mm->بیچاره دخترا (طنز)<-mmm-> هيچكس .... هيچكس...
ما را در سایت هيچكس .... هيچكس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sana lalalal بازدید : 428 تاريخ : 8 دی 1391 ساعت: 10:40

 عکس پسرا بخونن؛حرکات دخترا در مواقع مختلف

وقتی که مهربونن ———- مثل یه خرگوش ملوس دوست داشتنین

*-._طنز دخترانه_.-*

وقتی که اعصبانی میشن ———- مثل دیونه ها میشن دیگه نمیشه رفت سمتشون

*-._طنز دخترانه_.-*

وقتی غر میزنن ——— مثل مگس میرن رو اعصابت

*-._طنز دخترانه_.-*

وقتی که ناز میکنن ———- مثل یه بچه نق نقو اعصابتو خورد میکنن

*-._طنز دخترانه_.-*

وقتی که دروغ میگن ——— قیافشون شبیه سوسک میشه(نکته کنکوری)

*-._طنز دخترانه_.-*

وقتی ناراحت میشن ———- مثل یه گنجشک تیر خورده دلسوز میشن

*-._طنز دخترانه_.-*

وقتی خوشحال میشن ——– مثل کانگورو اینور اونور میپرن

*-._طنز دخترانه_.-*

وقتی جیغ میزنن ——— مثل یه سوزن که بهت میزنن از جا میپری

*-._طنز دخترانه_.-*

وقتی که بترسن ——— مثل موش سریع یه جا قایم میشن

*-._طنز دخترانه_.-*

وقتی خجالت بکشن ——- مثل لبو قرمز میشن

*-._طنز دخترانه_.-*

وقتی که حرف میزنن ——– مثل رادیو خراب باید بزنی تو سرش تا قطع شه

*-._طنز دخترانه_.-*

وقتی که گریه میکنن ——- مثل بچه های شیش ماهه حتما باید نازش کنی تا آروم شه

*-._طنز دخترانه_.-*

EXparsbloger.comEX<-m->http://roohn2.blogfa.com/post/247<-mm->سرا بخونن؛حرکات دخترا در مواقع مختلف<-mmm-> هيچكس .... هيچكس...
ما را در سایت هيچكس .... هيچكس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sana lalalal بازدید : 389 تاريخ : 8 دی 1391 ساعت: 10:40

بیوگرافی کامل آدریانا لیما مانکن مشهور برزیلی (+عکس)
آدریانا فرانسیسکا لیما مدل برزیلی به عنوان یکی از زیباترین مانکن های ویکتوریا سکرت و یکی از معروفترین مدل های لوازم آرایش شناخته می شود

EXparsbloger.comEX<-m->http://roohn2.blogfa.com/post/248<-mm->بیوگرافی کامل آدریانا لیما مانکن مشهور برزیلی (+عکس)<-mmm-> هيچكس .... هيچكس...
ما را در سایت هيچكس .... هيچكس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sana lalalal بازدید : 432 تاريخ : 8 دی 1391 ساعت: 10:40

 


 


EXparsbloger.comEX<-m->http://roohn2.blogfa.com/post/250<-mm->اپل و سامسونگ بار دیگر در دادگاه<-mmm-> هيچكس .... هيچكس...
ما را در سایت هيچكس .... هيچكس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sana lalalal بازدید : 367 تاريخ : 8 دی 1391 ساعت: 10:40

خانم های ایرانی اون دنیا هم از چونه زدن دست بر نمی دارن. می گی نه، نگاه کن
.
.
.
خانم من فقط مامورم. به من گفتند بشمار، حالا هم شمردم. شما کلا ۱۱۰۳۰۵ رکعت دارید.
ولی من همه را خوندم. نمی شه یه کاریش بکنی.
دست ما نیست به خدا. ولی چشم؛ روندش می کنم. ۱۱۰۵۰۰ خوبه؟
عجب گرفتاری شدیم. من می گم همه را خوندم. گرد نمی خواد بکنی. همان هایی که خواندم را بهم بده.
عرض کردم. مبلتان چرمی بوده. یارو یافت آبادیه مبل ساز، چرمش را از چین وارد کرده..
اینها ذبح شرعی نمی کنند. چرم حکم مردار را داشته و نجس بوده. شما می نشستی روش؛ حواستان نبوده دستتان عرق..
من این هایی که می گی اصلا حالیم نیست. من همه اش را خوندم. یک جایی اشتباه کردی. از جام تکان نمی خورم تا درستش کنی .
ببینید خانم فیلمش هست. ما از لحظه لحظه اعمالتان فیلم گرفتیم. ببینید.
ای خدا مرگم بده. این چیه؟
بگذارید رد کنم اینجاش را. خب. همین جا. ببین خانم اینجا که زوم کردم رو مبل نشستید و ..
این منم؟
بله خانم. این هم همان مبلیه که..
چقدر چاق افتادم اینجا.
چه عرض کنم؟ می تونم کمی کنتراستش را بیشتر کنم ولی نرم افزارم قفل شکسته است، اسکیل را عوض نمی کنه.
آقا میشه این عکس را برام بریزی؟ خدا از حسابرسی کمت نکنه.
فلش دارید همراتان؟
چه حرفی می زنی. من تازه یک ساعت پیش از قبر درآمدم. فلشم کجا بود؟ نمی شه بریزی رو سی دی.
سی دی خام ندارم. بریزم ته این سی دی؟ طوریش نیست؟ اعمال یک بابایی است که در جنینی تلف شد. باقی سی دی خالیه.
جا میشه؟
آره بابا. هر سی دی جهان آخرت ۷۰۰۰ گیگ جا دارد
پس قربون دستت یک موزیکی چیزی هم بریز ته اش.
EXparsbloger.comEX<-m->http://roohn2.blogfa.com/post/251<-mm->یک خانم ایرانی در روز قیامت<-mmm-> هيچكس .... هيچكس...
ما را در سایت هيچكس .... هيچكس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sana lalalal بازدید : 380 تاريخ : 8 دی 1391 ساعت: 10:40

متفاوت ترین نقش مهناز افشار روی پرده سینما +تصاویر

EXparsbloger.comEX<-m->http://roohn2.blogfa.com/post/252<-mm->متفاوت ترین نقش مهناز افشار روی پرده سینما +تصاویر<-mmm-> هيچكس .... هيچكس...
ما را در سایت هيچكس .... هيچكس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sana lalalal بازدید : 334 تاريخ : 8 دی 1391 ساعت: 10:40

EXparsbloger.comEX<-m->http://justindrewbieber1.blogfa.com/post/17/fuck-u-<-mm->fuck u!!!<-mmm-> هيچكس .... هيچكس...
ما را در سایت هيچكس .... هيچكس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sana lalalal بازدید : 408 تاريخ : 8 دی 1391 ساعت: 10:40


به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می
علاج کی کنمت آخرالدوا الکی
ذخیره ای بنه از رنگ و بوی فصل بهار
که می رسند ز پی رهزنان بهمن و دی
چو گل نقاب برافکند و مرغ زد هوهو
منه ز دست پیاله چه می کنی هی هی

شکوه سلطنت و حسن کی ثباتی داد
ز تخت جم سخنی مانده است و افسر کی
خزینه داری میراث خوارگان کفر است
به قول مطرب و ساقی به فتوی دف و نی
زمانه هیچ نبخشد که بازنستاند
مجو ز سفله مروت که شیه لا شی
نوشته اند بر ایوان جنه الماوی
که هر که عشوه دنیی خرید وای به وی
سخا نماند سخن طی کنم شراب کجاست
بده به شادی روح و روان حاتم طی
بخیل بوی خدا نشنود بیا حافظ
پیاله گیر و کرم ورز و الضمان علی

غزل شماره 430

EXparsbloger.comEX<-m->http://amanat.blogfa.com/post-527.aspx<-mm->شب یلدا و تفالی با حافظ- مبـــــــــــــــــــارکتان بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاد<-mmm-> هيچكس .... هيچكس...
ما را در سایت هيچكس .... هيچكس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sana lalalal بازدید : 357 تاريخ : 8 دی 1391 ساعت: 10:40

عصری از منطقه ی زیبای تنگ الحد بر می گشتم یه کم همخسته بودم البته خستگی کوهگردی خوش آیند است ولی خاطره ای تلخ از تنگ الحد اغلبمنو می آزارد ! سال گذشته بود که مواجه شدیم با تعدادی نخل که ایستاده سر از تنشانجدا کرده بودند ( دیو سیرتان و کاری کثیف....)

            89676787826781490856.jpg        62820413861866476560.jpg             26988778605277876658.jpg    

در همین فکر بودم که با تعدادی دوستان به هم رسیدیم دیدنجوانهای خوش فکر و نو اندیش از زلال آب در گرمای تابستان هم بیشتر دلنشینی می کندولی این دیدار خستگی و اون خاطره تلخ از وجودم بیرون کرد و خلسه ای دلنشین جای آون گرفت.دوستان کیسه ای پلاستیکی در دستشون بود حاوی قوطی های نوشیدنی و ....! احساس اولیه اینبود که هنوز میل نکرده اند ولی نه ! دوستان قوطی های خالی و... در دامن کوه رهانکرده و با خود می آوردند تا در سبدهای زباله جای دهند!!( نیک سیرتان و کاری ظریف)

خیلی زیبا بود و امیدوار کننده .... واقعن جای سپاس وتشکر دارد.

EXparsbloger.comEX<-m->http://amanat.blogfa.com/post-531.aspx<-mm->نیک سیرتان می مانند و زیبا آفرینی می کنند:<-mmm-> هيچكس .... هيچكس...
ما را در سایت هيچكس .... هيچكس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sana lalalal بازدید : 405 تاريخ : 8 دی 1391 ساعت: 10:40

ماهتمام است و من ناتمام. او قرص نان پخته و سپیدی است میان سیاهی شب و من؛ با خوابخام مانده میان سیاهی بستر. مانند سفره ای که در کنار آن کسی چشم دوخته است به لقمههایت. دیدی؟ حتی یک تکه نان هم از گلویت پایین نمی رود. حالا حساب من و ماه همیناست. یک لقمه خواب هم که میخواهم به کام گیرم آنچنان خیره نگاه می کند که در گلویممی ماند. دلم می خواهد سرم را از پنجره بیرون کنم و فریاد بزنم:

-        هان؟ چیه؟ چی میخوای؟

 پردهرا محکم می کشم انگار سد بشود به نگاه چشم چرانی که امان از خانه گرفته. اما نه... باز هم افاقه نمی کند. ماه شب چهارده، دیوانه پرورست و اگر آن ماه محرم باشد...پتو را از سرم کنار می کشم و دوباره نگاهش میکنم. همچنان نجیب و بی صدا، چشم دوختهاست به من. نه! این نگاه، تهی نیست. حرفی دارد. مبهم و دور اما زمزمه ای می شنومکه برایم نامفهوم است.

آه خدا... چقدر دلم میخواست این شبها راحت بخوابم. دو هفته ای هست که تمام کابوس هایفراموش شده، در سرم احیا شده است. باز دوباره صدای جیغ پسرک شش ماه، خوابم راپریشان می کند و از جا می پرم. یک امشب که دلم را وعده داده بودم که «خوب خواهمخوابید»، این میهمان ناخوانده بر آسمان ِ من همهمه می کند.

آه،ماه... تو نمی دانی من چقدر به یک خواب بی کابوس محتاجم. تو نمیدانی احوال مرا، کهچند شبی است خسته می خوابم، خسته تر بیدار می شوم. نگران می خوابم، بی تاب و بیخواب، برمیخیزم. حالا میان اینهمه خانه و اینهمه پنجره در این شهر، آمده ای سراغوامانده ترینشان؟

درمیان گفتگو، خوابم برده است انگار. یا چیزی میان خواب و بیداری؛ چون میدانم کهخوابم و دلم میخواهد دو دستی خوابم را بچسبم که مبادا بیدار شوم اما هنوز حرفهایبیداری ام ادامه دارد. داشتم میگفتم که چقدر خوب است آسمان بجای آنکه ماه راپاسبان کند بر خواب من ِ بیچاره، صدایی را درمان کند که مرهم آشفتگی این ایامباشد.

-        بنویس ...

نه!اینبار عهد کرده ام که ننویسم. نمی خواهم گرفتاری ام را لقمه لقمه در دهان همهمردمان این شهر تقسیم کنم. راهی که یکبار پیموده ام را دوباره نخواهم رفت. تکرارمکررات و تحصیل حاصل، شرط عقل نیست.

-        جمعه ها بنویس ...

جمعهها؟ اصلا شما کیستی؟ این صدا از کجاست؟ آنقدر در وهم خود غرق بودم که جمله قبل راجواب دادم اما حالا روز هم تعیین می کند که فلان روز بنویس؟ دیگر نمی توانم چشمانمرا بسته نگاهدارم. خواب از سرم پریده است. در بسترم می نشینم. ماه همانی است کهبود... بی صدا... هنوز چشم دوخته است به من. در خواب گیج میخورم. جمعه؟ جمعهبنویس! امروز چه روزی است. امروز جمعه است! نیمه ماه محرم. در سرم این کلمه چرخ میخورد... «جمعه»!

سبحانالله ولحمدلله و... صدای اذان موذن زاده... اذان صبح.

خوابتمام!

ماهتمام!

منتمام!

EXparsbloger.comEX<-m->http://jomenevisi.blogfa.com/post/1<-mm->جمعه اول - ماه تمام<-mmm-> هيچكس .... هيچكس...
ما را در سایت هيچكس .... هيچكس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sana lalalal بازدید : 215 تاريخ : 8 دی 1391 ساعت: 10:46

جنابعالیکه هوایتان همیشه خوب است. اما جایتان نه چندان خالی، ما این هفته آلوده بودیم. نهاینکه خودمان، بلکه هوایمان آلوده بود. ذرات معلق داشت و به وضعیت های مختلف میرفتیم و می آمدیم. از «هشدار» به «اضطرار» و از «اضطرار» به «هشدار». دیگر کاربجایی رسیده بود که چشم هم اسیر شده بود. یکباره صبح از در خانه آمدیم بیرون دیدیمهرچه تا دیروز میدیدم را دیگر نمی بینیم!

اینکهعرض کردم نه خودمان بلکه هوایمان، به این جهت نبود که تاکید کنم ما آلوده نیستیم.نه... به این جهت است که ما در قسمت اندرونی وجودمان ارتباطی با هواشناسی نداریمظاهرا. یعنی صدایی نمی رسد که بگوید «هشدار»... بگوید «اضطرار»... بگوید بدبخت!لااقل تعطیل کن برو یکجا برای خودت خلوت کن ببین در میان این هیاهوی ذرات معلقباطنی قرار است چه غلطی بکنی. به همین جهت چندان کار با «هوای خودمان» نداریم.یعنی هوای همه را داریم الا هوای خودمان...

میدانید؟ وقتی چشم باز کنیم و ببینیم امروز چیزهایی را نمی بینیم که تا دیروزمیدیدم، شک ما را به این فرض خواهد رساند که چه بسا امروز هوا آلوده است! اما اگرجماعتی چشم باز نکنند چه؟ آها... آنوقت می شود همین که بنده می گویم. یعنی تب سنجیندارد که بگوید کار خراب است.

آخرالامرهم ما را باد مدیریت کرد. یعنی باد آمد و ذرات معلق را برد. باران آمد و شست. گوییدوباره وقت اضافه دادند به ما. حالا عبرت بشود یا نشود نمی دانم. البته من لطف بادرا انکار نمیکنم. الحمدلله.

اما... اما آخر تا کی ما بادبان نساخته، چشم انتظار لطف بادخواهیم نشست و مقصد خواهیم گفت، بمان که خواهم آمد؟

EXparsbloger.comEX<-m->http://jomenevisi.blogfa.com/post/2<-mm->جمعه دوم - باد<-mmm-> هيچكس .... هيچكس...
ما را در سایت هيچكس .... هيچكس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sana lalalal بازدید : 209 تاريخ : 8 دی 1391 ساعت: 10:46

در خانه اگر کس است ... یک حرف چرا؟ که من را با شماحرفهاست. غربت زده را کجا یک حرف بس است!؟

یک هفته به دوش میکشم که یک جمعه با شماتقسیم کنم. قدر کشتی را ، طوفان زده می داند. قدر کریم را ابن سبیل. غریق نجات،غایت آمال غریق است. در شهری که نصیب افتاده، تیپا است؛ افتاده نواز، اگر غایب همباشد، سالار است.

به پندارمان ناپیدا تویی. مرثیه در فراق خورشید نوشتن شدهاست، فستیوال. دعای برای چشم روشنی مان شده است سمفونی. مناجاتمان را حرکات موزونگرفته، عزایمان را ادا. خلاصه از صورت همه چیز جمع است اما هیهات از ماهیت. اگرسلسله کتابهای آسمانی به ختم نرسیده بود، یحتمل در کتاب بعدی داستان قومی بود کهبه غضب در دل نهنگ گرفتار بودند و بجای توبه، شکم نهنگ را آذین می بستند.

دریغ از «فنادی فی الظمات ...» که ما جای آنکه از خدا طلبکنیم، نهنگ روزگار ما را قی کند؛ تا از این حفره تاریک ظلمت به در آییم؛ ختممناجات گرفته ایم که الهی ناجی ما را در دل نهنگ فرود آر! نشسته ایم که بی آیی.خبرمان نیست که چشم انتظاری که بیاییم! امان از «ظلمات الوهم»! چه چاره جز استغاثهکه «نجیناه من الغم»؟

بزرگوار... درد دارم. درد ... در روزگاری اسیریم که اطباهمه درمانده اند از درمان. مرهم را حواله میدهند و دارو را نشانی. همه نسخه نویسند، دریغ از یک دست که نوازشش شفا باشد به مطب هرکه می روی می گوید یک دارو مینویسم،برو و بگیر. برو و بخور. برو و بنشین. برو و پرهیز کن... خسته ام از تمام نسخه هایبا مطلع «برو».

سخت دلتنگ تو ام یا طبیب ... که بگویی  «بیا» که منم مرهم. بیا که منم تسکین...بگویی درد داری چون دیرآمدی... مانند پدری که فرزند کابوس دیده اش را تسلی میدهد، به نوازش بگویی... تمام شد... تمام شد...

رب حکیم، در هر کجا درد هست، مرهم را نیز مجاور قرار داده.دردی که در من است، شفایش هم باید در من باشد. من را در من راهنمایی کن. در هرج ومرج میان خویش، کیشم! تا مات نشده ام، دریاب...

یا اَب، یا آب...

EXparsbloger.comEX<-m->http://jomenevisi.blogfa.com/post/3<-mm->جمعه سوم - طبیب<-mmm-> هيچكس .... هيچكس...
ما را در سایت هيچكس .... هيچكس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sana lalalal بازدید : 179 تاريخ : 8 دی 1391 ساعت: 10:46

سلام بزرگوار...

میدانی به چه فکر میکردم؟ اینکه یک وقتهای... یک متنهایی... یک سطرهایی ... یک حرفهایی هست که بارها به چشم و گوش َ ت رسیده اما یکباره ازآن معنایی بر دلت می افتد که بارهای قبل اثر از آن نبود. این معنای جدید را بایدبه چه کسی نسبت داد؟ آیا غیر از این است که اراده ای فهیم درکار است که با ما بهزبان پیرامونمان سخن می گوید؟ و برای هرکس به شکل فهم او پیغام می فرستد؟

برای ریاضی دان عدد می شود، برای پزشک به زیر میکرسوکوپ میرود برای فیزیک دان در فرمول های انرژی نقش می بندد و خلاصه برای هرکس به طریقی اشاراتیمی فرستد. به همین سبب بی ربط نیست اگر بگوییم دنیا دارالاشاره است.

یکی از این جملات تکراری با معنای نامکرر و بکر، تمام اینهفته مرا با خود مشغول کرده و حالا برای شما مینویسم. البته این نوشتن به مثابهزیره به کرمان بردن است تا اگر مبتلا به درک ناصوابم، به اشارتی دیگر حل مشکلکنید.

این خارجی ها یک عبارتی دارند در قراردادهایشان که بسیارجالب است. یعنی اینبار که خواندم برایم معنای جدیدی داشت که پیش از این توجهم رابه خود جلب نکرده بود. در بندهای قرارداد یک عنوان دارند به این اسم : Act of god که البته در زبانهای مختلف ترجمه های مختلفی دارد و شایدبدترینش همین ترجمه مصطلح فارسی است که به عنوان «حوادث قهریه» شناخته می شود و دراصطلاح مجموعه اتفاقاتی است که تعهدات مابین طرفین را در وضعیت تعلیق قرار می دهد.

آنچه اینبار در ذهنم مزه کرده همین ترجمه لفظ به لفظعبارتست است. یعنی «کار خدا». یعنی طرفین تعهد مجموعه ای از توافقات را بر رویکاغذ خواهند آورد و هیچ چیز نمی تواند آنها را از انجام این تعهدات معاف کند، جز«کار خدا». این اراده خداست که مافوق تمام پیش بینی ها و تصمیم ها، بر مدار حکمتخویش می چرخد و گاه تمام آنچه رشته ایم را پنبه می کند.

چقدر از دردهای اهل عالم در نادیده گرفتن همین اصل است. Act of god. چه پاروها شکست و چه قایق ها غرق شدفقط از آن سبب که زاویه وزش اراده خدا را نیافتند و پارو بر خلاف موج ِ خواست ِ اوبر آب کوفتند! گاه تنها راه برای رسیدن به ساحل، «سپردن» است. ناخدای ِ باخدا، گاهباید پارو را رها کند، کف قایق دراز بکشد و دستانش را زیر سر بگذارد و خود را کفیبداند ناچیز بر عرصه به پایان اراده خدا... نه؟

EXparsbloger.comEX<-m->http://jomenevisi.blogfa.com/post/4<-mm->هفته چهارم : کار خدا<-mmm-> هيچكس .... هيچكس...
ما را در سایت هيچكس .... هيچكس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sana lalalal بازدید : 213 تاريخ : 8 دی 1391 ساعت: 10:46